بدون عنوان
چند تا مسئله پیش اومده که می خوام بهت یادآوری کنم. اول اینکه روز جمعه من داشتم طلاهامو مرتب می کردم و تو با ناباوری تمام پرسیدی این همه انگشتر می خوای چی کار ؟ اولاً این همه نه و سه تا بیشتر نبود. بعد می گی یکیشو بزار برای زن من . من که نمی تونم دست خالی برم پیشش. دوم اینکه به کلاس فوتبالت خیلی علاقه مند شدی خیلی. اینقدر که استاد بهت گفته هم حملت و هم دفاعت خوبه و جز کسانی هستی که پیشنهاد دادند بری آکادمی فوتبال( همین جا باید بگم که تو به آکادمی می گی آکادامی) قسمت جالبش اینه که وقتی با شهرام صحبت می کنی خیلی اصطلاحات رو بامزه می گی. مثلاً دیشب داشتی می گفتی بابا استاد به من می گه هم تو حمله خوبی هم تو دفاع ولی...
نویسنده :
مامان
9:36